ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

من و پرنده هام

امروز من و باباییم رفتیم دو جفت پرنده خریدیم. یه جفت فنج، یه جفت طوطی.

از خیابون مولوی. اونجا یه عالمه پرنده هست. رنگ و وارنگ هرجوری که دلت بخواد، طوطی، فنج، قناری، کبوتر، اردک، سینه سرخ، حتی یه سری کبوتر بودکه گردن درازی داشتن که من فکرکردم شاید از اون کبوترایی باشه که قدیما نامه می بردن.یه عالمه پرنده ی دیگه هم بودکه من حتی اسمشو نشنیده بودم.

این دفعه‌ی دومم بود که می رفتم اونجا آخه دفعه‌ی قبلی که رفته بودیم اونجا یه طوطی دیدیم که خیلی بزرگ بود. پرسیدیم قیمتش چنده، فروشنده گفت دو و نیم میلیون تومن. پرهاش آبی و قرمزبود.

طوطی های من برزیلی ان. نره سبز و نارنجیه، مادهه آبی و خاکستریه.

اونجا یه کاسکو دیدیم یه صدای خیلی بدی داشت؛ به جای حرف زدن مثل کلاغ قار قار می کرد.

یه مرغ مینا هم دیدیم که صاحبش می گفت پنجاه کلمه بلده و سیصدهزار تومان می دمش.

اونجا فنج های خیلی خوشگلی داشت. فنج های من سفید و خاکستری ان. نره که خاکستریه سر لپ هاش نارنجیه. البته من قبلاً یه همسترداشتم ولی توی پارک رهاش کردیم رفت. من امروز خیلی خیلی خوشحال هستم.



نظرات 1 + ارسال نظر
محمد شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ب.ظ http://t30com.tk

سلام مبارک دو جفت پرنده ای که با بابات خریدی منم امروز یه جفت مرغ عشق از همون مولوی خریدم ولی تا خونمون مرده بودن آخه ما خونمون ورامینه راه زیاد بود ۴۵ دقیقه با ترافیکو این چیزا تو راه بودیم تو صندوق عقب ماشین مرده بودن محدثه خانم اگه دوست داری تبادل لینک کنی وبلاگ منو با اسم (بهلول و موتور سیکلت) لینک کن بعد به من خبر بده تا لینکت کنم

سلام
خیلی متاسف شدم که پرندهات مردن
من به جای شما بودم اونا رو توی صندوق عقب ماشین نمی گذاشتم
اونا به هوای تازه نیاز داشتن و فکر کنم به خاطر گرما تلف شدن
دفعه دیگه پرنده خریدی بیشتر مواظبشون باش
خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد