ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

طوطی مریضم

دیروز طوطیم رو با باباییم برده بودیم پیش دام پزشک؛

طوطی مادهه خیلی حالش بد بود.

از صبح خواب بود و چشماشو باز نمی کرد.

حالا که مریض شده دیگه طوطی سبزه باهاش دعوا نمی کنه.

دام پزشک گفت که خیلی ضعیف شده.

اول با دستمال یکم چایی زد به چشمش بعدش هم یه پماد مخصوص مالید به چشمش و یه مولتی ویتامین و قرص و پماد داد تا خوب بشه.

از ضعیف بودنش بود که اینجوری شده بود و اگه تقویت نشه می میره.

تو قفسشون هم آب میوه، موز، سیب و هلو گذاشته بودیم امّا اصلاً متوجه نیست که بخوره. امروز رهاشون کرده بودیم تو خونه بعدش طوطی ضعیف رو هم گرفتیمش نوکشو کردیم تو آبی که توش مولتی ویتامین ریخته بودیم ولی نخورد حتی با سرنگ خواستیم بهش بدیم امّا نخورد.

واقعاً نمی دونم باید چی کارش کنم. ولی طوطی سبزه به خودش می رسه و نمی ذاره بهش بد بگذره.

الآنم که دارم می نویسم دوتایی تو لونه خوابن.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ http://bahar1379.blogspot.com

سلام محدثه
من اومدم وبلاگتو دیدم. خیلی قشنگ بود
من هم تازه دارم یک وبلاگ درست می‌کنم. اگر دوست داشتی میتونی بیای ببینی و نظر بدی. می‌تونیم با هم دوست باشیم. خداحافظ

سلام بهار

ممنون ازلطفت
وبلاگتودیدم.می خواستم نظر بذارم اما نمی دونستم چطوری
فعلا تابعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد