ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

عذر خواهی

سلام دوست جونا.خوفید؟

اودم این آپ رو بکنم که بگم بعضی ها که نظر می ذارن و من تایید میکنم که بیاد رو صفحه نمیاد .

نمیدونم چرا.تایید میکنم،جوابشون روهم میدما اما نمیاد رو صفحه.

خواستم بگم اگه این جوری شد ببخشید.باشه؟

راستی تو ادامه مطلب چند تا عکس گذاشتم برید ببینید.

ادامه مطلب ...

محرم

سلام

ایام محرم رو به همگی تسلیت می گم.این روزا همه میرن هیئت و دسته و عزاداری. امروزم منم همراه مامانیم رفتم عزاداری. بعدشم اومدیم خونه. دیشب هم برای عزاداری میخواستیم با مامانی و باباییم بریم دانشگاه صنعتی شریف. ولی ترافیک بود. اونم شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدید!!! مراسمم که ساعت ده تموم میشد ما هم بی خیال شدیم و برگشتیم. تازه همسایه طبقه بالاییمون غذا درست کرده بود که نذری بده. به ماهم گفته بود که بریم مراسمشون.آخه اونا که طبقه چهارن و ما سه؛ از بقیه همسایه ها یکم با هم صمیمی تریم. ولی دیگه نرفتیم. نه تونستیم بریم مراسم دانشگاه؛ نه تونستیم بریم مراسم طبقه بالایی.

چند روز پیش که از مدرسه اومده بودم یه لحظه رفتم تو پارکینگ و رفتم جلو داشتم زمین رو نگاه میکردم که یه دفعه چشمم به یه کفشدوزک افتاد. گرفتمش و آوردمش بالا تو خونه. گذاشتمش توی یه جعبه کوچولو و براش یه قطره آب گذاشتم و یه برگ سبزی. ولی خیلی خیلی خیلی بی حاله. همش خوابه!

حالا سه تا حیوان دارم. فنچ و طوطی و کفشدوزک!

 

اتاق نی نی

این طرح رو توی فتوشاپ طراحی کردم اسمش هم اتاق نی نیه .

خوشمله؟؟؟؟


مدرسه قبلیم

امروز رفتم مدرسه قبلیم.

یعنی دبستانم.معلم کلاس پنجمم رو دیدم.براش یه جعبه شیلینی هم بردم! انقد خوشحال شده بود رفته بودم پیشش.منم خیلی ذوق مرگ شدم!خیلی خوشحال بودیم.خلاصه خداحافظی کردم  بعدشم اومدم خونه.

شایدم ظهر رفتم معلم کلاس چهارم روهم ببینم.وای چه قد من خوشحالم امروز!!!

پایان امتحانات

سلام

امتحانای میان نوبتمون داره تموم میشه.

                    هورا!!!

آخه همش مجبور بودم تا آخر شب درس بخونم.

فقط یه املا مونده و یه اجتماعی.