سلام بچه ها
پریشب، ساعت 2 از مسافرت برگشتیم. همه چیز به ظاهر خوب می اومد تا وقتی که پدر و مادرم اومدن بالا سر قفس طوطی ها.
احساس کردم که مامانم به بابام می گه که یه چیزی رو ازم مخفی کنه.
بعدش کنجکاو شدم ببینم چی شده و اومدم بالا سر قفس طوطی هام
و دیدم که از همون چیزی که میترسیدم سرم اومده...............................طوطی ماده که ضعیف شده بود مرده بود.
قبل از سفر همه چیز خوب پیش می رفت. طوطی ماده هه داشت کم کم قوی می شد اما با سفر رفتن ما همه چیز خراب شد.
بودو بیاااااااااااااااااااااااااااا آپم خانومی
حالا برو یه طوطی ماده قوی بگیر که این نره نتونه اذیتش کنه
چند تا جوجه کوچولو هم بدنیا بیاره
حالا حالاها مامانم اجازه نمی ده باباییم هم می گه تابستون سال دیگه.
شماره باباتو بده من باحال صحبت کنم .راضیش کنم برات طوطی بخره .
بلاخره مردی گفتن زنی گفتن
اخه اشکالی نداره قناری های من هم همین طوری مردند
آخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی