ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

سوسک خندان

اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و دست و پا میزنه فکر نکن یه نفر زده و چپش کرده ؛ ببین چیکار کردی که داره بهت میخنده.....

ملانصرالدین

داستان های ملانصرالدین

شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست. شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست. ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.
 


وظیفه و تکلیف

روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی. 
یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟" 
ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمی‌داند. من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن غافل نمی‌شوم."
 


شیرینی

روزی ملا از شهری می گذشت، ناگهان چشمش به دکان شیرینی فروشی افتاد به یکباره به سراغ شیرینی ها رفت و شروع به خوردن کرد. 
شیرینی فروش شروع کرد به زدن او، ملا همانطوریکه می خورد با صدای بلند می خندید و می گفت: عجب شهر خوبی است و چه مردمان خوبی دارد که با زور و کتک رهگذران را وادار به شیرینی خوردن می کنند!
 


خر نخریدم انشاءالله

ملانصرالدین روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد. 
مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:به بازار تا درازگوشی بخرم. 
مرد گفت: انشاءالله بگوی. 
گفت: اینجا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند. 
چون باز می گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا می آیی؟ 
گفت: از بازار می آیم انشاءالله، پولم را زدند انشاءالله، خر نخریدم انشاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم انشاءالله!
 


نردبان

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ 
ملا گفت نردبان می فروشم! 
باغبان گفت: در باغ من نردبان می فروشی؟ 
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

بازم شوخی با مونالیزا

۱- مونالیزای معمولی



2-مونای آدامسی



3-مونا اسکلت



4-حاجیه مونا



5-مونا سگ سیبیل!



6-مونا عجرم



مونا بین!



مونا عرفات



مونا بت من



مونا کوبایی



مونا ترکیه ای



مونا استار



مونا آهنی



مونا بی تربیت!



مونا دانشجو



مونا بنت لادن!



DJ.MONA



مونا رآی!!



از کدومش خوشت اومد؟............کجا؟؟...........پس نظرت چی شد؟!!


منبع: http://shahin-shargh.persianblog.ir/post/40

شوخی با مونالیزا

دوست گلم یه کم بخند


اخماتو وا کن ببین این بنده خدا برای خندوندن تو داره خودشو می کشه!!!

نخندی دلش میشکنه


خنده بازار

تصادف

یه بار یه موتوریه به یه گنجشکه می زنه می برتش خونه که بالشو ببنده و درمانش کنه. وقتی بالشو می بنده می ذارتش توقفس. وقتی که گنجشکه به هوش می یاد و میله های قفسو می بینه، میزنه تو سرشو می گه: ای وای، دیدی چی شد؛ موتوریه مرده منو انداختن زندان.

 

نگهبان

معلم: به زنبورهایی که از کند و مواظبت می کنند، چه می گویند؟

دانش آموز: هرکس چیزی می گوید. من می گویم خسته نباشید. دست شما درد نکند.

 

عینک دودی

روزی مردی با عینک دودی به کنار دریا می رود و می گوید: اَ...چه قد نوشابه....

 

خواب

اولی: من خواب دیدم رفتم مسافرت.

دومی: من هم خواب دیدم یک غذای خوشمزه خوردم.

اولی: تنهایی؟ پس چرا من را دعوت نکردی؟

دومی: می خواستم دعوتت کنم، ولی گفتند رفته ای مسافرت.

 

ویندوز

مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدرعروس پرسید: آقا داماد چه کاره‌اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت: من ویندوز نصب می کنم!!!

 

دیوانه

یه بار یه دیونه می افته دنبال رئیس بیمارستان. رئیس بیمارستان رو تو بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس میگه: از جون من چی میخوای؟

دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه: حالا تو گرگی!

 

پدر خسیس

یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست.

پدر گفت: چی؟ نه هزار؟ هشت هزار و می خوای چی کار؟ تو هفت هزارم زیادته چه برسه به  شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزار و می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه؟ بیا این هزار تومنو بگیر. بچه می شماره می بینه پانصد تومنه!!!