ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

ღ بادکنک صورتیღ ‍

داستان / شعر / حرف های خودم

همستر جونممممممممممممممم!

اینم یه عکس از یه همستر خیلی ناز.وای که چه قدر نازه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بااین چشمای مشکی رنگش.                                                                   

                                                                                                                                                

خواهش می کنم فکر بد نکنید که مثل موشه.

فقط یه موجود خیلی ناز و خواستنی مثل خرگوش و یا سنجابه!

خییییییییییییییییییییییییییییییییلی هم نازه!!!!!!!!!!!!!!!!

تازه دمم نداره.

همستر خوشگل منم قهوه ای و زیر شکمش سفید بود.

عزیز دلممممممممممممممممممم.

همسترم


الان که دارم این مطلب رو براتون می نویسم فنچم روکه همین الآن گرفته بودمش زیر آب پیچوندمش لای حوله مخصوصش که رنگشم سبزه و هم بدنش خیلی داغه و هم داره تک تک می لرزه،گرفتم دست چپمو دارم با دست راست تایپ می کنم.بدنش خیلی خیسه.

طوطیم رو هم سقف و در قفسش بازه وهروقت خواست میره بیرونو میادتو.البته درو پنجره ها رو هم می بندیم که یه موقع بیرون نره.براش یه آیینه هم گذاشیم که چون جفتش مرده بچه دپرس نشه.وای که چه قد طوطیم نازه ومن دوستش دارم.                  بزیوقتا طوطیم که میاد بیرون میره خودشو به کولر آویزون می کنه و اون بندی روکه به کولر آویزون کردیم رو می جوه حالا ان قدر جویدتش که دیگه هیچی ازش نمونده .

ولی هیچ حیوونی مثل همسترم نمی شه که ولش دادیم تو پارک.البته بگما مجبورم کردن.به قول معروف زور زوری. اون شب خییییییییییییییییییییییییییییییلی گریه کردم.تازه دوباره چندشب پیش یه مستند از شبکه ی 4داد ومنم تازه دوباره داغم تازه شدو زدم زیر گریه .واقعا دلم برای همستر جونم تنگ شده.

فقط بخند

در کلاس علوم معلم ازدانش آموزپرسید: جسم شفاف چه جسمی است؟ دانش آموز جواب داد:جسمی که نور از آن عبور کند. معلم: دو تا مثال بزن!دانش آموز:نردبان و غربال


مادر: رضا دست از طبل زدن بردار و گرنه دیوانه می شوم
رضا: دیگر کار از کار گذشته، چون یک ساعت است که دیگر طبل نمی زنم!


روزی مردی که دستش شکسته بود نزد پزشک می رود. پزشک پس از معالجه به او می گوید که هزینه گچ گیری دستش ده هزار تومان می شود.
آن مرد مریض هم در پاسخ به پزشک می گوید: هزار تومان بدهم دستم را گل بگیر!


بادبادک

قرقره ، توی دست من
باد بادکم توی هوا ست
ایستاده ام روی زمین
باد بادکم آن بالاها ست

خوشحال وشاد و بی صدا
اینجا و آنجا می رود
باد بادکم همراه باد
بالای بالا می رود

از پیش من یواش یواش
دورتر و دورتر می شود
قرقره توی دست من
لاغر و لاغر می شود

برق

مرد ثروتمندی از تمامی لذتهای زندگی بهره مند بود. او اموال زیادی داشت . چندین ملک در شهرهای مختلف، ماشین های رنگ و وارنگ و کلی وسایل گران قیمتی و ارزشمند داشت. بعد از اینکه پیر شد، روزی فکر کرد که نگاهداری این همه املاک در جاهای مختلف برای او سخت شده است و بهتر است همه مال و اموال خود را بفروشد و با پولش الماسی بخرد تا همه ی پول و ثروتش همیشه در کنارش باشد. او هر چه داشت فروخت و با پولش الماسی بزرگ خرید . مرد فکر کرد که الماسش را در جایی پنهان کند . او چاله ای در کنار درخت پشت حیاط کند و الماسش را آنجا پنهان کرد . او فکر کرد که هیچ کس آنرا در این مکان پیدا نمی کند . او هر شب برمی گشت و چاله را می کند و نگاهی به الماسش می کرد وقتی خیالش جمع می شد دوباره آنرا در چاله می گذاشت و رویش را با خاک می پوشاند . اینکار هر شب تکرار می شد تا اینکه شبی دزدی به خانه او آمد . دزد دید که مرد پولدار از اتاقش بیرون آمد و آهسته به حیاط رفت و چاله ای حفر کرد و از آن سنگی را بیرون آورد آنرا نگاه کرد و گفت : هنوز اینجاست . دوباره آنرا در چاله گذاشت و رویش را با خاک پوشاند. وقتی پیرمرد به اتاقش برگشت ، دزد زمین را حفر کرد و تکه الماس را پیدا کرد . او خوشحال شد و گفت حالا این سنگ مال من است و من دیگر مرد پولداری شدم . او از آنجا رفت و هیچوقت برنگشت. روز بعد وقتی پیرمرد چاله ای را در کنار درخت دید ، ترسید به سرعت به آن طرف دوید. زمین کنده شده بود و از آن سنگ قیمتی هیچ اثری نبود. باورش نمی شد شروع به کندن زمین کرد ولی الماس پیدا نشد که نشد مرد با صدای بلند می گریست و فریاد می زد دیگر من الماسی ندارم دیگر مرد پولداری نیستم او کنار چاله نشسته بود و گریه و زاری می کرد . خدمتکاران به دوست او تلفن زدند . وقتی دوستش رسید و پیرمرد را در آن شرایط دید به او گفت : گریه نکن ، بیا این تکه سنگ بزرگ برای تو آن را بردار و در چاله بیانداز و رویش را با خاک بپوشان، سپس هر روز می توانی بیایی و آنرا از چاله در آوری و نگاه کنی یک تکه سنگ با یک تکه الماس وقتی درون خاک پنهان باشد برای صاحبش نباید فرقی داشته باشد